سیاره ی کوچیک من بود



#سیاره ی_دلبر عمق دلتنگیمو 

با هیچ چیزی نمیتونم واست اندازه بگیرم

مهربون منو محدود نکن از دیدنت 

آروم کردن این دل دیگه کار من نیست 

این چشما دیگه حرف منو گوش نمیدن 

بارونی میشن 

نفس کم میارم وقتی که نیستی 

محدودم نکن از دیدنت دلبر قشنگ 


اومد دنبالم 

از سرکارش 

ساعت پنج عصر 

با هم برگردیم 

صداش صداش صداش

گرفته بود 

میگفت از حساسیت از خستگی زیاده 

از هر چی که بود 

نمیدونم چند بار واسه اون صدا مردم 

کل مسیر غرق صداش بودم 

حرفاشو نمیشنیدم 

اخ فدای صدای گرفتت #سیاره_مهربون من

میون خستگی و بیحالیت یه ناراحتی کوچیکی دیده میشد

.

بهش میگم چرا هیچ وقت صدای آهنگ از ماشین تو شنیده نمیشه

میگه دلم میخواد حرف بزنیم 

صدای تو باشه 

#من نمیرم واسش؟ 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

پارک فایل مصولا شرکت DrMartens صفر و یک سریال مانکن سریال گرگدن سرخپوست بزرگترین وبلاگ هواداران فیورنتینا رزین سختی گیر Myto.ti Tim پروژه های داده کاوی